عشق چیست
 

 
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یادداشته باش كه نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید: چه آوردی ؟با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و بهامید پیداكردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.استاد گفت: عشق یعنی همین...!شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست ؟استاد به سخن آمد كه : به جنگل بروو بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باشكه باز هم نمی توانی به عقب برگردی...شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهی با درختی برگشت .استاد پرسید كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولیندرخت بلندی را كه دیدم، انتخاب كردم. ترسیدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالیبرگردم .استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین...!و این است فرق عشق و ازدواج ...

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: دو شنبه 8 مهر 1392برچسب:راحت باش,کلمات ناب,
ارسال توسط حسین ص

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 591
بازدید کل : 200566
تعداد مطالب : 396
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1